به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ورایتی، این افتخاری بزرگ برای سینمای مستند ایران بود که «سایههای بیخورشید» اسکویی یکی از مهمترین رویدادهای سینمای مستند جهان را افتتاح کرد. اوروا نیرابیا، مدیر هنری ایدفا پیش و پس از نمایش فیلم لب به تحسین آن گشود و گفت: «با اینکه مستند بسیار بسیار ایرانی است اما میتواند بسیار بسیار به مذاق تماشاگران بینالمللی خوش بیاید. کیفیت مستند اسکویی را در کمتر فیلمی میتوان یافت.»
اسکویی که پیشتر با «رویاهای دم صبح» در جشنواره برلین حضور داشته و جایزه فیلم برگزیده عفو بینالملل را برده، پیش از نخستین نمایش جهانی «سایههای بیخورشید» به پرسشهای دیمن وایز، خبرنگار ورایتی درباره فیلم تازه خود و موضوعهای مرتبط به آن پاسخ گفت.
- چطور درگیر داستان زندگی این دختران جوان شدید؟
چند سال پیش داشتم به داستان فیلم تازهام فکر میکردم. میخواستم مستندی درباره زندان و زندانیها باشد. سال ۲۰۰۶ بود و همه داشتند درباره جامجهانی فوتبال حرف میزدند اما ذهن من پیش دخترانی بود که در زندان بودند و همسنهایشان بیرون زندان آزادانه میگشتند. روی این موضوع متمرکز شدم و زندان پس از شش ماه اجازه داد دوربین داخل ببرم. در آن لحظه میدانستم کار من با یک فیلم به پایان نمیرسد و تصمیم گرفتم سه فیلم درباره این بچهها بسازم.
- و چطور شد که به «سایههای بیخورشید» رسیدید؟
ابتدا دو فیلم درباره پسران زیر ۱۵ سال در مرکز بازپروری ساختم؛ «روزهای بیتقویم» و «آخرین روزهای زمستان». بعد نوبت به یک فیلم درباره دختران زیر ۱۸ سال رسید به نام «رویاهای دم صبح». در دوران ساختن همین فیلم بود که داستان این دختران امروزی متهم به قتل شوهر، پدر، برادر یا یکی از مردان قوم و خویش را کشف کردم. بنابراین تصمیم گرفتم فیلمی درباره این شخصیتها و برای این شخصیتها بسازم. از آنجا که پدر و پدربزرگ من هم در دوران پهلوی زندان را تجربه کرده بودند، ساختن این فیلم برایم بسیار مهم بود. ۱۰۰ سال پیش پدربزرگم در زمان رضاشاه به زندان افتاد و ۵۲ سال پیش پدرم در دوران محمدرضا پهلوی یک زندانی سیاسی بود. به همین دلیل واقعا میخواستم چشمانداز زندان را از نزدیک ببینم.
- پس چه شد که خواستید داستانی زنانه تعریف کنید؟
برای من بسیار مهم است که در فیلم خودم صدای بیصداها باشم. سالهاست که در ایران روایتی واقعی از زندگی زنان در بند به گوش نرسیده و من به همین دلیل تصمیم گرفتم فیلمی درباره زنان و دختران بسازم. اگر قرار باشد چیزی در آینده عوض شود و اگر قرار باشد چیزی دنیای آینده ما را دگرگون کند، این زنان و بچهها هستند که میتوانند عامل دگرگونی باشند.
- چه چیز در داستان و زندگی این زنان و دختران در کانون اصلاح و تربیت برای شما جذاب بود؟
این زنان مرتکب جنایت شدهاند... از نظر من اینها زنان بد و دختران بد نیستند و صرفا یک جنایت ساده انجام ندادهاند. وقتی وارد مرحله پژوهش شدم، دیدم این زنان بسیار معصوم، بسیار زیبا و بسیار باهوش هستند. هر چه در زندگی آنها پیش رفتم، فهمیدم این ما هستیم که مشکل اصلی به شمار میرویم. آنها به خاطر ما و به خاطر جامعه به زندان افتادهاند نه فقط به خاطر اینکه کاری بد مرتکب شدهاند.
- چطور اطمینان آنها را به خودتان جلب کردید؟
خب، من میبایست ابتدا اعتماد مقامهای مسئول را جلب میکردم و بعد میرفتم سراغ شخصیتهای فیلم. به مسئولان نوشتم که این فیلم قرار است درباره رنجها، رویاها و دردهای زنان باشد نه درباره مسئولان و قدرت. با این حال، مدتها منتظر اجازه آنها بودم، چون پیش از آن هرگز سابقه نداشت دوربین وارد بند زنان شده باشد. هر چند فیلم داستان درباره زندان زنان ساخته شده بود اما مستندی درباره زندگی واقعی زنان در زندان، نه.
- خود دخترها چطور؟
وقتی به آنها گفتم میخواهم یک فیلم درباره دختران زندانی بسازم، دلیلش را پرسیدند. گفتم میخواهم دخترانی شبیه آنها کمتر پایشان به زندان باز شود. پس از چند لحظه دوباره از من خواستند در یک جمله دلیلم را بگویم. من هم گفتم که دختری به سن و سال آنها دارم. بعد از آن بود که به من اطمینان کردند.
نظر شما